زهرا محمدی جاوید فرزند جانباز معزز گفت: من صبر را از پدرم آموختم.
به گزارش امور زنان و خانواده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در راستای سلسله برنامههای بزرگداشت چهلمین سالگرد دفاع مقدس(کارگروه زنان و خانواده)، طرح مصاحبه بانوان معزز فرزند جانباز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت بزرگداشت چهلمین سالگرد دفاع مقدس:
لطفا خود را معرفی کنید و در خصوص توانمندی هایتان سخن بگویید؟
من زهرا محمدی جاوید متولد 1355 هستم که در سال 77 با رتبه 19 در رشته زبان و ادبیات انگلیسی پذیرفته شدم. و پس از آن درشته مدیریت فرهنگی درمقطع ارشد قبول شدم. قبل از ورود به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در آموزش و پرورش به صورت حق التدریس کار می کردم. پس از آن در استان تهران و وزارتخانه در قسمت های مختلف کار کردم و مسئولیتهای مختلف داشتهام.
لطفا پدر بزرگوارتان را معرفی کنید؟ و جزئیات شرایط جانبازی وی را توضیح دهید(سبک زندگی،خصوصیات اخلاقی خاص در جایگاه قهرمان ملی)
پدرم افسر نیروی هوایی بود که در همان ابتدای جنگ به همراه همکارانش به فرماندهی شهید بابایی در دفاع از کشور داوطلبانه شرکت کردند.ایشان در همان سالهای اولیه جنگ(61 و 62 )در جزیره مجنون و دشت عباس مجروح شدند و به درجه جانبازی نایل آمدند. آن چیزی که بسیار ناراحت کننده بود جراحتهای ایشان بود که اصلا به ما نگفته بود و سالیان سال اشارهای به آن نکردند. فقط به یاد دارم دبستان که بودم (سالهای 63 یا 64) بودکه بعد از چند ماه که پدرم آمد یک سوم از موهای پدرم سفید شده بود و این تنها بخش کوچکی از بیماری بود که بعدها خودش رو بیشتر نشان داد.
اندکی از خاطرات پدر بزرگوارتان در راستای ترویج و فرهنگ سازی روحیه ایثارگری سخن بگویید؟
ایشان خیلی صبور بودند و این صبوری چه در نارحتیهایی که بعد از جراحتشان در جبهه ایجاد شدهبود و چه در زندگی شخصیشان کاملا مشخص بود. و همیشه سرفههای پدر به عنوان سوغات جبهه، سالیان بعد از جنگ نیز اذیتشان میکرد اما شکایتی نمیکردند و تنها در خلوت خودشان بار بیماری راغ بر دوش میکشید و این نکته خانواده و من را بسیار ناراحت میکرد.
با اینکه پدرم حال بیماری داشت اما هر سال در مراسمهای رسمی انقلاب با وجود شرایط بد ریهاش شرکت میکرد و همیشه دل نگران ضایع نشدن زحمات خودش و همسنگرانش بهویژه شهدا بودند و در بیمارستان به ما وصیتهایی در این خصوص کردند. پدرم به فکر مردم بود با اینکه خیلی زجر جراحت جانبازی را میکشید اما تمام دغدغهاش مردم بود امید است که مسئولان نیز با همین روحیه به مردم و جامعه خدمت نمایند. امیدوارم به واسطه نقل و بیان تجارب زیسته ایثارگران کشور، این روحیه و خصلت از خود گذشتگی در میان تمام آحاد جامعه فرهنگسازی شود.
درخصوص تجارب زیسته خود به عنوان فرزند جانباز صحبت کنید؟
من صبور بودن را از پدرم آموختم. در این سالهایی که پدر و مادر را از دست دادم. این صبور بودن است که مرا سر پا نگه داشتهاست. من پدر و مادرم را در یک سال به فاصله دو ماه و نیم از دست دادم اما در تمام سالهای بودن پدر نیز هر روز شاهد پرپر شدن آن به واسطه جراحاتش بودم. این تجربهای بسیار سخت برای یک دختر است.